بخش هایی از کتاب گلولههای داغ به مناسب رحلت شهادت گونه بانوی اول کربلا حضرت زینب سلام الله علیها:
۱-
زانو درد و پوکی استخوان بیبی در حدی بود که نمازهایشان را روی صندلی میخواندند اما در این سفر بعضی جاها بدون عصا ، با سرعتی بیشتر از خانمهای دیگر راه میآمدند. با اینکه عصا به دست داشتند اما خیلی مواظب حجاب و پوشش خود بودند. به یاد اعتراض جانسوز حضرت زینب سلام الله علیها به یزید افتادم که فرمودند: «ای فرزند آزادشدگان! آیا این عدالت است که زنان و کنیزانت را در سرایت در پشت پرده جای دهی، اما دختران رسول خدا صل الله علیه و آله را به اسیری از شهری به شهر دیگر بکشانی، در حالی که پوششهایشان دریده و رخسارههاشان نموده باشد، و دشمنان بر سر آنان برخیزند و مردمان کوچه و بازار به تماشایشان بایستند ... .»
۲-
دستها را روی کنده زانو گذاشته بود و خمیده ناله میزد و اشک میریخت. سید حیدر آمد داخل موکب و با صورتی نمکشیده از اشک ادامه داد: «تا حالا دیدین کسی را به جرم عشق اسیر کنن؟! زینب به جرم عشق اسیر شد! دیگر کدام خدمت فایده داره، چه کار کنیم؟ چطور سینه بزنیم؟ چه گریهای؟!»
دستهای دود گرفتهاش را به پیشانی میکوبید و های های گریه میکرد. صدایش را بلند کرد و با ناله گفت: «او به تنهایی اسیر عشق شد و از کربلا تا شام به اسارت رفت!»
مطالب بیشتر:
درباره گلولههای داغ
داستانهای عاشورایی
سفرنامه اربعین۹۸
سلام
تسلیت باد...