خانواده پایدار

سبک زندگی اسلامی عقلانی مبتنی بر معارف ناب اهل بیت علیهم السلام

خانواده پایدار

سبک زندگی اسلامی عقلانی مبتنی بر معارف ناب اهل بیت علیهم السلام

خانواده پایدار
آخرین نظرات

۴ مطلب در فروردين ۱۳۹۹ ثبت شده است

بخش‌هایی از خاطرات خودنوشته حضرت آقا در کتاب خون دلی که لعل شد :

در مسیر، یک افسر جوان که به گستاخی و وقاحت معروف بود، مرا دید و از دور به تمسخر صدا زد: آشیخ! ریشت را تراشیدند؟ و من فوراً پاسخ دادم: بله، سال‌ها بود که چانه‌ی خود را ندیده بودم و حالا الحمدلله می‌بینم! و بدین ترتیب اجازه ندادم خشنود ودلخوش شود. (ص۹۴)

یک روز پسرم مصطفی را که دوساله بود، به زندان آوردند. یکی از سربازان دوان دوان آمد و گفت: پسر شما را آورده‌اند... مصطفی را گرفتم و بوسیدم. کودک، به علت اینکه مدتی طولانی از او دور بودم، مرا نشناخت؛ لذا با چهره‌ای گرفته و اخم کرده و حیرت زده به من می‌نگریست! سپس زد زیر گریه. به شدّت می‌گریست. نتوانستم او را آرام کنم... این امر به قدری مرا متأثر ساخت که تا چند روز بعد نیز همچنان دل‌آزرده بودم. (ص۱۵۱)

شلّاق‌هایی با ضخامت‌های مختلف به سقف آویخته بودند که ضخامت آنها یک انگشت، دو انگشت و یا بیشتر بود. یکی از آنها شلاقی برداشت و شروع کرد به زدن به پاهایم. آنقدر زد که خسته شد. فرد دیگری شلاق را گرفت. او هم زد تا خسته شد. نفر سوم شروع کرد به زدن. و به همین ترتیب ... (ص۲۱۰)

زندانی، جز برای رفتن به دستشویی و یا اتاق بازجویی ، اجازه‌ی خروج از سلول را نداشت. گفتم که رفتن به دستشویی فاجعه بود. اما بازجویی، دیگر قابل توصیف نیست. گفتم که یک روز در سلول ماندن، برابر یک ماه ماندن در بند عمومی است. حالا می‌گویم یک روز بازجویی شدن، برابرِ گذراندن یک ماه در سلول انفرادی است. (ص۲۴۱)

 

مطالب بیشتر:

کتاب و کرونا

نکات کلیدی و طلایی برای آغاز زندگی مشترک

تحلیل سخنان رهبر انقلاب درباره خانواده

رضا کشمیری

رهبر عزیزمان می‌فرمایند:

بهترین دعا آن است که از سرمعرفتی عاشقانه به خدا و بصیرتی عارفانه به نیازهای انسان انشا شده باشد ... (یادداشت رهبری در تاریخ اول دیماه ۱۳۶۹)

 

شرح مختصر فرازهایی از مناجات شریف شعبانیّه:

خدایا با ریزترین اشیاء، بزرگترین قدرت‌ها را به خطر انداخته‌ای!

 

خدایا چقدر دلم تنگ شده!

 

تنها پناه من امید به عفو توست

 

خدایا انگار مستم و نمی‌فهمم!

 

خدایا خودت مرا مدیریت کن!

 

کمال انقطاع یعنی دل بریدن

رضا کشمیری
رضا کشمیری

ضمن تبریک ولادت مولایمان اباعبدالله الحسین علیه السلام قطعه‌ای از کتاب گلوله‌های داغ را تقدیم می‌کنم:

موج جمعیت در شارع بغداد من را با خود برد تا به پسری حدود ۳ساله رسیدم. گونه‌های سرخش زیر آفتاب تند ظهر و از زیادی گرد و خاک، متمایل به قهوه‌ای سوخته شده بود. شال مشکی به دور سرش بسته بود، سر بند یا اباعبدالله الحسین علیه السلام بر روی پیشانی‌اش خودنمایی می‌کرد. پستانک سفید و کثیفش را با عجله و حرص می‌مکید. در راه عشق محکم قدم برمی‌داشت اما قدم‌ها را نمی‌توانست پا به پای مادرش بردارد. دسته پرچم قرمزی به کمرش بسته شده بود و نیم متر بالای سرش به اهتزاز درآمده بود، روی پرچم نوشته بود:«قال رسول الله صل الله علیه وآله :انّ لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لن تبرد أبدا.»(همانا که به خاطر شهادت امام حسین علیه السلام  حرارتی در قلوب مومنین بوجود می‌آید که هرگز سرد نخواهد شد.)

قلبم به لرزه افتاد. چشمم به کفش‌های ورزشی سفید اما چرک مرده کودک بود که ناگهان پسرک زمین خورد. پستانکش پرت شد بیرون. مادرش نفهمید، پسرک همان طور خوابیده روی خاک ،اول دست برد پستانکش را به نیش کشید و بعد بلند شد ایستاد و دوید دنبال مادرش. به همین سادگی که خواندید! (ص۲۰)

مطالب بیشتر:

گلوله‌های داغ / رضا کشمیری

درباره گلوله‌های داغ

کتاب و کرونا

رضا کشمیری