ضمن تبریک ولادت مولایمان اباعبدالله الحسین علیه السلام قطعهای از کتاب گلولههای داغ را تقدیم میکنم:
موج جمعیت در شارع بغداد من را با خود برد تا به پسری حدود ۳ساله رسیدم. گونههای سرخش زیر آفتاب تند ظهر و از زیادی گرد و خاک، متمایل به قهوهای سوخته شده بود. شال مشکی به دور سرش بسته بود، سر بند یا اباعبدالله الحسین علیه السلام بر روی پیشانیاش خودنمایی میکرد. پستانک سفید و کثیفش را با عجله و حرص میمکید. در راه عشق محکم قدم برمیداشت اما قدمها را نمیتوانست پا به پای مادرش بردارد. دسته پرچم قرمزی به کمرش بسته شده بود و نیم متر بالای سرش به اهتزاز درآمده بود، روی پرچم نوشته بود:«قال رسول الله صل الله علیه وآله :انّ لقتل الحسین حراره فی قلوب المومنین لن تبرد أبدا.»(همانا که به خاطر شهادت امام حسین علیه السلام حرارتی در قلوب مومنین بوجود میآید که هرگز سرد نخواهد شد.)
قلبم به لرزه افتاد. چشمم به کفشهای ورزشی سفید اما چرک مرده کودک بود که ناگهان پسرک زمین خورد. پستانکش پرت شد بیرون. مادرش نفهمید، پسرک همان طور خوابیده روی خاک ،اول دست برد پستانکش را به نیش کشید و بعد بلند شد ایستاد و دوید دنبال مادرش. به همین سادگی که خواندید! (ص۲۰)
مطالب بیشتر: